-
اخرین منجی
1393/05/06 11:28
زمین در انتظار توست
-
خدایا
1391/10/23 14:47
خداوندا لبخندی جز لبخند تو نمی خواهم نگاهی جز نگاه تو نمی خواهم اشکی جز برای تو نمی ریزم خداوندانگاه مردم را نمی خواهم که گاه در نگاهشان پری هستم و گاه روباه خدایا تو بزرگترین وبخشنده ترین دوست روی زمینی
-
پرنــــــــــده دلـــــــــــــــــــم
1391/10/21 20:15
به باد گفتم برو به باران گفتم نبار به خورشید گفتم بتاب که پرنده دلم خیال پرواز دارد برو .برو.اسوده خاطر باش که جایت تا ابــــــــــــد در دلم خـــــا لیــــــــــــــــــــــــــــــست
-
عشق خورشید
1391/10/21 19:53
هنوز نرنجیدی خورشید نرنجیدی از زمین با این همه بی مهری هنوزلبخند عشق بر لبانت هست دریاها و ابرهاو کوهها به خدمتت در امدند تا قطرات عشقت را به زمین برسانی وبا پرتو پر مهرت سبز کنی فرش زمین را اما گویی کسی عشقت را نمی فهمد چرا رهایشان نمی کنی چرا؟... به خدا اگه هرکی جای خالق اسمان زمین بود تا حالا یا ما رو رها کرده بود...
-
ماهیگیر
1391/10/14 19:25
لعنت به تو ای ماهیگیر که یکی با قلاب و دگر با تور گویی: که عاشقم و عشق در اختیارم عشق کو..... فقط یک لحظه وبعد افسوس عشق اگر خواهی همراهش باش مرهم درد و غم و اهش باش
-
اسمان و خورشید
1391/10/14 19:03
دلم اسمان وتو خورشید ان چه گویم از ابر دشمن این اسمان گاه باران گاه برف باران ببارد دل بشوید چه گویم از برف سنگینی و سردیش حتی در نبود ابر ترسم از ان است که ابر بیازارد دل و خورشید ان دل نه.. دلم نه حرفی نیست .فقط خورشید ان دل
-
سقوط عشق
1391/08/07 22:43
شاید این اخرین دقایق عمرم باشد شاید این اخرین نوشته هایم باشد به همین خاطر مینویسم از ته قلبم که دوستت دارم که شاید دیگر مجالی نباشد چیزی ندارم که به تو ببخشم قلبم را سالها پیش به خاک سپردم نه برای اینکه مرده است فقط برای اینکه بداند جایگاه اخرش کجاست ... اماهرگز نفهمید هرگز.. اما این را بدان قلبی که خانه عشق ومحبت شد...
-
اشک شمع
1391/08/07 22:14
شمعها راروشن کردم تا به تاریکی وجودت غلبه کنم اما اشک شمع وجودم بیهوده ریخت بیهوده نمی دانم چرادنیا اگر سراسر نور شود باز هم برای تاریکی جایی هست اما تاریکی تحمل دیدن کوچکترین نوری را ندارد
-
در انتظار باران
1391/08/03 20:25
هر بار که در هوای ابری قدم بر می دارم ترسم از صاعقهای است که در کمین است سیاهی اسمان وصدای صاعقه چنان حراسی در دلم می اندازد که گویی لحضه برخورد نزدیک است در این لحظه صدای نفسهایم از قدمهایم تندتر میشود می توانستم از پشت پنجره در انتظار باران بمانم اما هر بار این کار را کردم نفهمیدم چگونه خوابم برد وفقط اثرات عبورش را...
-
دلگیرم از ..
1391/07/17 23:25
دلگیرم از باد که پیغامم را به خاک سپرد دلگیرم از باران که اب پاکی روی دستانم ریخت دلگیرم از ابر که یک لحضه به فرمانم نبود دلگیرم از دنیا که دنیای نامردی و نا امنیست دلگیرم از .دلگیرم از خودم شایدنباید پیغامم را به باد می سپردم
-
چشمه ضلال
1391/06/27 20:43
یه چشمه ضلال یه جای دور یه ساکن همیشگی که بود سیر اب از عشق او یه ماهیه کوچولو اومد اومد از دریا رسید به پای چشمه گفتش به او: منم ساکن دریا اون ابی بی کران ساکن چشمه به هوای دریا چشمه رو گذاشت و رفت به خیالش دریا سیر ابش می کرد حالا این ساکن چشمه شده اسیر دریا.؟ (اگه می خوای ساکن دریا بشی باید ماهیه دریا بشی اگه به...
-
بارون
1391/06/23 20:50
خیلی وقته که دیگه هوا بارونی نمی شه شبا تاریکیه مطلق .مهتابی نمیشه همه بارون و میخوان اما نه برای دیگرون هر کی فقط برای خودش می خواد می ترسم یه روزی برسه که روزا هم افتابی نشه خورشیدم دل بکنه از هر چی ادمه روی زمینه
-
دل ودریا
1391/05/23 22:21
غروب خورشید کنار دریا روی شن های خیس ساحل نمی توانم نظاره گرغروبت باشم به اب خواهم زد باقایقی شکسته با پاروی دستانم به تو خواهم رسید
-
خواسته هایم
1391/04/25 21:09
خواستم فراموشت کنم همانطور که و کردی خواستم چهره از تو بر گیرم همانطور که تو کردی خواستم اسمانت را با زمینت عوض کنم همانطور که تو کردی چه کنم دلم بر خواسته هایم نیست این دل همه در گرو خواسته های دیگری ست
-
انعکاس
1391/03/29 11:36
در این عصر یخی هر چه فریاد زدم پاسخی ندادی گویی که تمام وجدت کوهی شد در برابرم تنها صدایی که گوشم را پر میکندانعکاس صدایم در برابر توست کاش صدایم را با صدایت می شنیدم یا که با سیل بهمنت در زیر پایت می ارمیدم
-
زندگی+عشق
1391/03/26 19:49
ظندگی+ اشغ .زندگی+عشق کاش واقعا کاش فقط تو املا اشتباه می کردیم اما تو معنی ومفهوم کلمه. نه اشتباه میکردیم و ونه فرامووووووووووش
-
در کویر
1391/03/25 19:33
در این کویر سوزان همه گردت ارمدند این منم انکه عشقت بودم روزی خواهی بدانی سر سبزی شاخه هایت از چیست این همان اشک چشمانی است که همچو رود در پایت روان است عاقبت این رود دریایی میشود و ساحل نشینان را ...می برد تا ته اب
-
دفتر خاطرات
1391/03/25 19:12
روزهای زندگی ام دفتری شد .از خاطرات هر روز ان فصلی شد و زخمی جدید از افتاب در غروبش دیگر نبود هیچ فصلی. از زخمهای افتاب گویی که هردم شب میرسد. می برد با خود. ان دفتر خاطرات
-
پنجره
1391/03/08 22:08
از قلبم خانه ای ساختم به قد اسمون که تنها یه پنجره داره اونم رو به دریا زیبایی رو فقط باید از پنجره دید وقتی عشق باشه هر پنجره ای در میشه اگه قلبت دری نداشته باشه نه میشه راحت وارد شد ونه خارج کسی میتونه داخل بشه که واقعا عاشقت باشه
-
بوسه
1391/03/05 16:56
گونه هایم از بوسه های عشقت سرخ گون است نمی خواهم اب بر صورتم جاری شود بشوید ان اثر از بوسه هایت من که هر چه بوسه زنم بر گونه هایت نبینم هیچ اثر بر روی ماهت حال تو گویی: این اثر بر گونه هایت بر گرفته است از بوسه هایت
-
داستان کفش
1391/03/01 20:02
می خوام داستان یه عشق رو براتون تعریف کنم : یه روز یه پیر مرد مهربون که شغلش کفاشی بود با دستای پینه بستش با عشق و محبت داشت به تیکه های چرم شکل می داد . منم یه لنگه کفش بودم گشتم ولنگه خودم رو پیدا کردم من راست بودم و اون چپ . من وچپ تو ویترین مغازه مردم رو نگاه میکردم می خواستیم انتخاب کنیم که عشق مون رو با کی اغاز...
-
عشق مرد
1391/02/30 23:27
عشق زن مثل زمین وعشق مرد مثل بارونه اگه بارون محبتت رو به زمین بدی جای هر قطره بارون صد ها گل در میاد اگه بارون نباشه چیزی جز کویر عایدت نمیشه اگه گلستان می خوای اولین قطره بارون رو رها کن
-
حرف دل
1391/02/30 23:26
اگه حرف دل من اشک بود لبخند با توست اگه حرف دل من درد بود درمان با توست اگه حرف دل من باد بود کوه با توست اگه حرف دل من دل نبود دل با توست
-
درد عشق
1391/02/14 21:06
همه میگن بدترین درد درد عشقه بنظر من بد ترین درد درد بی عشقی بدترین درد اونه که عشق و نفهمه چون عشق دردت رو از بین می بره تنها چیزی که دردت رو زیاد میکنه اینه که کسی عشقت رو نفهمه
-
عشق چیست؟
1391/02/14 21:06
از هرکه پرسیدم عشق چیست لبخندی زدو گفت:بچه بازیست شور جوانیست اخرش هم پشیمانیست روز شب دائم بنالی ای کاش عاشق نمی گشتم به چشماش تا نگردی خود عاشق به یاری نفهمی درد عاشقی و خماری اما که مدتی در عشق سپر کردم مدام چشمان خود تر کردم بنالم هردم دادو فغان که چرا دیر گشتم عاشق به یاران
-
فردا
1391/01/31 19:18
تمام دلخوشی من امید رسیدن به فردا بود تمام ساعتها بیدار بودم تا فردا را ببینم اما هر بار دقایق اخر خوابم برد باز دوباره زمان از اول اغاز شد باز انتظار فردا نمی دانم چرا فردا نمی خواهد مرا گویی که فردا فقط رویاست رویا..
-
ای کاش...
1391/01/23 23:48
ای کاش اسمان ابی قدر خورشید را می دانست که خورشید جلوه گر اسمان است ای کاش خورشید قدر ابر را می دانست که ابر حجاب خورشید از چشم نامحرمان است ای کاش ابر قدر باران را می دانست که باران طراوت بخش اسمان وزمین است ای کاش باران قدر کوه را می دانست که هدایت گر او در زمین و اسمان است ای کاش تو قدر خورشید چشمانت را می دانستی...
-
عشق گل
1390/12/25 21:49
اسمان ابی است ومن همچو یک باز شکاری می کنم پرواز در میان فرش گلهای زمینی بدیدم یک گل زیبا شدم عاشق به او بدو گفتم بپر با من به پرواز که دیگر نیست با کس دیگرمیل پرواز او که خود هم عاشق من گشته بود نبودش یارای پرواز من که دیدم ندارم هیچ راه هر دو بال خود شکستم بر زمین سرد نشستم به خود گفتم یا مشو عاشق به گل یاگر شدی تا...
-
تو را دوست دارم
1390/12/17 22:04
باران را دوست دارم نه بقدر ابری شدن اسمانت برگ سفید کاغذ را دوست دارم نه بقدر دفتر مشق شدن صورتت زمستان را دوست دارم نه بقدر یخ زدن بهارت پرواز را دوست دارم نه بقدر زمین گیر شدنت ... تو را دوست دارم نه بقدر بارانی شدن چشمانت ..ونه بقدر سیاه شدن دفتر زندگی ات .. ونه بقدر سرد شدن قلبت .. ونه بقدر تنها شدنت در زمین انقدر...
-
انتظار
1390/12/10 21:27
همه عاشق به روزند ومن تنها به شب چون که شب می برد چشمان تو هر غم ز یادم می وزد هر بادی میشوم عاشق به او چون پریشان می کند این دل با حرکت گیسوی تو شدم عاشق به اب بهر رخ مهسای تو چون شود روز انتضار از نو رسد کی شود شب کی شود شب اخر دشمن این دل انتظار است انتظار