دریاوقتی طوفانی میشودماهی هایی که توشن آسیب نمیبینن
اونای آسیب میبینن که بیرون ازاین دریا باشن
اگه بامحبت باشی وفراموشش نکنی تواعماق وجودش قرار میگیری
شقایق را دوست دارم نه بخاطر عمر کوتاهش
نه به خاطردل سوخته وروی سرخ گونش
به خاطراینکه چون پرنده آزاددردشت
ازعلفزارهاسربرمی اورد
وازپاکی باران وجودمیگیرد
وباکمترین بی مهری پرپرمیشود
گلی که هر پروانه ای را یار شد
گلی که از ساقه تا ریشه بی خوار شد
بچیند هر رهگذر کز کویش گذر کرد
چون نداند ارزش عشق و محبت
من کیستم.من نقطه ای تاریک در دایره پرگار که اگر تمام نقطه ها در امتدادم قرار گیرند باز هم من خط نمی شوم .
نقاش هستی خط ها را با رنگها در امیخت و پرنده ای سبک بال را افرید .که من ان پرنده سبک بال نیستم من نقطه ای سیاه درون یک خطم
ادامه مطلب ...اشک ولبخند شاید هیچ کدام به تنهایی زیبایی خاصی نداشته
باشنداما هر دو با هم زیباترین تصویر را خلق می کنند عشقی که از ته وجود زبانه می کشد
اشکم رابدرقه راهت می کنم که بدانی از رفتنت دلتنگم
لبخندم را بدرقه راهت می کنم که بدانی خود خواه نیستم و تو را فقط برای خود نمی خواهم
اشک ولبخندم را با هم بدرقه راهت می کنم که بدانی چقدر عاشقت هستم و دوستت دارم
خدایا مگر عشق ومحبت مرده که هر که از بیابان وجودم گذر کرد از محبت سیرابش کردم سپس لبخندی زدواز کوی من گذر کرد من خود تشنه لب بودم اما دیگری سیراب کردم اما او اشک من با لبخند بدر کرد خدایا تو خود اموزگار محبت بودی پس چرا به همه درس محبت نیاموختی یا که من را نیز مثل دیگران می اموختی سنگدل وبی عشق ودوستی هر بار که او باز می گرددو جزیی از محبتم را طلب می کند باز خنده های بی مهرش را فراموش می کنم