سراسر عشق

کلبه مهربانی ومحبت اشعار حرف دل

سراسر عشق

کلبه مهربانی ومحبت اشعار حرف دل

درخت باغ

بی صدا گریه کن وبی صدا اشک بریز که مبادا قطرات اشکت راکسی ببیند

که در این وادی اگر عشق کسی را نفهمند او را می کشند به جرم عاشقی

دیده ای عاشقی چون درخت را که جز عشق چیزی برای تو نداره

اما مزد عشق او تبر است واتش و دود

اگر عشق تو باغبان بداند کافی است لازم نبود که خلق این جهان بداند

این گونه شود قلب تو از هر شاخه شکن ره گذر در امان بماند

دیوار باغ  کوتاه بماند اسمان ان بر هر کس قابل رویت تر و شاخه های ان درخت زیبا در دسترس تر باشد

توضیح در متن باد

نسیم وقتی می یاد همه رو عاشق خودش می کنه حتی اگه تو کوه باشه تو دنبالش می ری  اما یه عاشق که دنبال باد نمی ره  

نسیم محربونه دست نوازش میکشه اما باد مغروره میگه دوستش دارم  تو دلم همه کار می کنه برای خودش اما عشقش شاید پررور بشه جاش فقط تو دلشه 

اما نسیم فقط تو دلش دوست نداره تو احساس میکنی با همه وجودت شایدم اشکت رو در بیاره چون خیلی بهت نزدیک میشه تو وجودت  قرار می گره دوریش یه لحظه  یه عمره.اما باد چی سر کار باشه بهتره 

خیلی ها اول با نسیم شروع می کنن اون موقع پنجره  ها رو باز می کنی اما یه دفعه باد می شن  تا کی می تونی بوزی ای باد بلاخره یکی پنجره رو می بنده  تو می مونی یو یه پنجره بسته 

اینم یه توضیح بیشتر برای اون دوستی که خواستن در باره متن باد.شاید هنوزم کاملا اون چیزی که می خواستم نگفتم

دو سرو

ایستاده ام چو سرو شاخه هایم در اتش عشقت می سوزد  

ریشه هایم از خاک بیرون است  

نمی خواهم داستان دو کاج رابر ما بنویسند  

پس عشق من مرا در اغوش بگیر  تا برای همیشه در کنارت  بمانم

ماه

هر که بهر شکاری رفت عاقبت خودش شکار چشم اهویی شد و بدنبالش رفت

من چه کنم  شکار ماه ای  چون تو شدم تو را در چاه دیدم و عاشقت شدم

نمی دانستم که تو در اسمانی و من زمین را خانه تو دیدم

ای تو که در اسمانی و چهره در زمین داری از حال من عاشق ایا خبر داری

من از بهر نجات تو در چاه افتادم حال از من در مانده رو بر می گردانی

اگر مرا نیابی در این  چاه  انقدر می گریم که شود لبریز اشک واندوه و اه.

هم یاری

ای که عاشق به عشقی و یار داری      دیگران هم عاشقند و دلدار دارند

تو پنداری که عشق تو برتر بود             معشوق تو از دیگران سر تر بود

گر عاشقی دیکران را هم یار باش       عاشق ومعشوق دگر را نیز غمخوار باش

زندگی چرخ گردون است وما زنجیر چرخ

گر که یار هم شوی هرگز نلغزد این چرخ و این زنجیر چرخ 

معشوق واقعی

من عاشق عشق. مجنون ولیلی نیستم یا که خود مجنون لیلی نیستم

من دوست دارم پروانه باشم بر عشقی چون شمع

چو دانم که شمع خود سوزد بهر چون من پروانه ای

ما که خود لیلی بودیم او مجنون ما   قدر این مجنون ندانستیم و بشکستیم پیاله ها

عشق من مجنون مجنون بودن است نه مجنون لیلی ولیلی مجنون بودن است