سراسر عشق

کلبه مهربانی ومحبت اشعار حرف دل

سراسر عشق

کلبه مهربانی ومحبت اشعار حرف دل

چشمه ضلال

یه چشمه ضلال یه جای دور      یه ساکن همیشگی که بود  سیر اب از عشق او

یه ماهیه کوچولو اومد اومد از دریا   رسید به پای چشمه   گفتش به او:

منم ساکن دریا اون ابی بی کران

ساکن چشمه به هوای دریا چشمه رو گذاشت  و رفت

به خیالش دریا سیر ابش می کرد  حالا این ساکن چشمه شده اسیر دریا.؟

(اگه می خوای ساکن دریا بشی باید ماهیه دریا بشی  اگه به دریا برسی و نتونی ماهی دریا بشی کم کم شوری دریا کورت میکنه ودیگه نمی تونی  چشمه رو پیدا کنی و عاقبت غرق دریا میشی )

همیشه سعی کن تو هر کاری غرق دنیا نشی فقط باید توش شنا کنی تا بتونی دوباره به ضلال حق برسی

بارون

خیلی وقته که دیگه هوا بارونی نمی شه  شبا تاریکیه مطلق .مهتابی نمیشه

همه بارون و میخوان اما نه برای دیگرون  هر کی فقط برای خودش می خواد

می ترسم یه روزی برسه که روزا هم افتابی نشه

خورشیدم دل بکنه از هر چی ادمه روی زمینه